از شیر گرفن متین
سلام پسر مهربونم . فروردین و اردیبهشت 95 هم رو به اتمامه . و شما خیلی خیلی خیلی تغییر کردی . عاقل تر شدی . مرد شدی . و مهمتر از همه دیگه شیر مامان و نمیخوری . که ترک کردن همین موضوع جریاناتی داشت که یادمه روز تولد مسیحا پسر عمو داشتیم آماده میشدیم که نمیدونم چی شده بود که شما بالا آوردی و یه کم کف خونه و لباسات کثیف شد و من از وحشتی که تو نگاهت بود تنها کاری که کردم این بود که آرومت کنم و بهت تلقین کنم که نترسی و به کمک خودت لگن و آب آوردم و گوشه فرش و آب کشیدم و لباسات تعویض کردم و راه افتادیم و تا برسیم اونجا یکبار تو راه و دو بار تو باغ حالت به هم خورد و منم خیلی نگرانت بودم و بابایی گفت زودتر برگردیم . چون شما حال نداشتی و با وجود اونهمه...
نویسنده :
مامان متین
10:18